In The Name Of Your Eyes

.Τόσο απλό

«محکوم به لبخندی بود، غمگین تر از هزاران بغض»

  • 10:53

دردای من مثل یه دره ی عمیق میموندن و منم مثلِ یه قاصدک از بالای این دره رها شدم، اخرش مقصدم ته اون دره بود.

یکجایی بینِ بودن و نبودن!

یکجای بینِ زنده بودن و مردن!

یکجایی که اسمش مرزِ سردرگمی هاست که علاوه بر پرنده رویاهام و گل آرزوهام،

حتی خیال و جسمم توش سرگردونه!

من میدونستم حالا که تو این دره افتادم نمیتونم دوباره خودم رو اونقدر بالا بکشم که از اسارتِ دنیای دردا رها شم،

.

  • ۲۴۵
ناشناس

تو مگه لبخند هم میزنی؟

هر انسانی لبخند میزنه، اما از روی درد نه شادی
•𝒑𝒂𝒓𝒌 𝒅𝒂𝒚𝒂𝒏𝒂•

اشتباهه سعی کن یه لذت پیدا کنی

لذت؟ کلمه غریبی بود
•𝒑𝒂𝒓𝒌 𝒅𝒂𝒚𝒂𝒏𝒂•

بیخیال تا کی میخای تو گذشتت بمونی و بگی شکستم؟..

با دردت بزرگ شو نه اینکه ضعیف شو غریبی کلمه ی ضعیفیه..

گذشته ای درکار نیست،
خیلی وقته با دردام بزرگ شدم اما به این هم فکر کن
بعضی ها از چشیدن طعم لذت محروم هستن.
•𝒑𝒂𝒓𝒌 𝒅𝒂𝒚𝒂𝒏𝒂•

هست..هرچی هست گذشته و حالته..

همیشه به این فکر کن از تو هم بیچاره تر هست..

گاهی وقتا نباید درد و بازگو کرد اما باید به یاد داشت اونی که همیشه خوبه و خوشحاله شاید از درون یه افتاب گردون پژمرده س..

درد و رنج آدما باهم متفاوته، شاید تو یه دردی داشته باشی که برای تو غیرقابل تحمله
اما همون درد و به یک نفر دیگه بدی خیلی خوب باهاش کنار بیاد
این از چی گرفته میشه؟ تجربه!
و این ما هستیم و بی تجربگی در دردهامون
•𝒑𝒂𝒓𝒌 𝒅𝒂𝒚𝒂𝒏𝒂•

شاید حق با توعه نباید درد و قضاوت کرد اما درد هایی مثل شکست..مثل مریضی..یا حتی مثل رفتن معشوق برای همه عذاب اوره..و کنار اومدن باهاش سخت..

انقدر درد میکشیم تا تجربه کنی..

به عبارت دیگه تجربه مثل این میمونه که دوبار از یه سوراخ گزیده نشی..

خوشبختانه من این دردهای بیخود و کنار گذاشتم
•𝒑𝒂𝒓𝒌 𝒅𝒂𝒚𝒂𝒏𝒂•

این که خیلی خوبه..اگه اینو کنار گذاشتی قطعا روزی میاد بخندی اما بدون محکوم شدن

به امید اون روز
ناشناس

زندگی چیزه مضخرفیه،نه؟

زندگی قشنگه، خیلی هم قشنگه. ولی همه آدم ها که از قشنگیاش سهم نمیبرن
សាមញ្ញ
,Il n'y a pas de fin
toute cette douleur est sans fin
THE OWNER
Designed By Erfan Powered by Bayan